آیا خلاقیت آموختنی است؟
اغلب کارفرماها، به ویژه در مشاغل فناورانه، خواستار استخدام کارکنان خلاق هستند. آنها در رزومهها، آگاه یا ناخودآگاه، به دنبال نشانههای خلاقیت در داوطلبان میگردند. میخواهند ببینند که متقاضیان قبلا در مشاغل خود، چه روشهای تازهای برای ارائه محصولات یا خدمات و یا حل مشکلات به کار بردهاند. بنابراین یک متقاضی شغل باید در روزمه و مصاحبه خود بتواند به جنبههایی از تفکر و یا عمل خلاق خود اشاره کند.
مفهوم خلاقیت:
حضور، دقت در جزئیات و دیدن چیزهایی که دیگران نمیبینند و یا آن را دانسته فرض میکنند. افتادن سیب از درخت؛ آن اولین سیبی نبود که از درختی میافتاد، اما نیوتن احتمالا اولین کسی بود که یک چرا در ابتدای جمله «سیب از درخت افتاد» گذاشت و به سراغ جواب آن رفت. البته ناگفته نماند که تنها پرسیدن یک سوال به خلاقیت منجر نمیشود. پرسش، ابتدای مسیر خلاقیت است. به عبارتی ما تنها نمیتوانیم یک سوال از یک حوزه بپرسیم و بعد در دنیای خلاقیت شیرجه بزنیم. باید در حوزه خود، مقدمات را کاملا طی کرده باشید تا بتوانید خلاقیت قابل ملاحظهای ارائه دهید. خلاقیت از آگاهی سرچشمه میگیرد و در عین حال خود آگاهیدهنده است.
آیا آموختنی است؟
انسانها، خلاق به دنیا میآیند اما به تدریج که رشد میکنند، بخش زیادی از توانایی خلاق بودن را از دست میدهند. کافی است که به بچههای زیر پنج سال دقت کنید. اگر اسباببازیای را که بسیار میخواهند برایشان بخرید، ممکن است حتی به یک روز هم نکشد. آنها قصد خراب کردن اسباببازی دلخواه خود را ندارند. تنها میخواهند سر در بیاورند که زیر این بدنه چیست، آن پیچ چطور پایهها را نگه میدارد و... اینها نشانههای خلاقیت هستند. برای بچهها اشیا و اتفاقات تازگی دارند و نو بودن و تازگی یکی از دو پایه خلاقیت است.
بچهها با دقت به جزئیات نگاه میکنند؛ آنها سوال میکنند. هر کس که یک روز را با کودکی خردسال سپری کرده باشد میداند که باید به دهها سوال پاسخ دهد. اما، اغلب بزرگسالان این ویژگی ها را از دست میدهند. اشیای پیرامون برایشان عادی میشود، اتفاقات برایشان روزمره و پرسشها، پاسخ داده شده هستند.
خلاقیت با افزایش سن رابطهای معکوس دارد و رفتار غیرخلاق در طول زمان آموخته میشود. به عبارتی ما در نونهالی ظرفیت و نشانههای خلاقیت را در خود داریم اما به تدریج میآموزیم که غیرخلاق شویم. طی دویست سال گذشته و در طول انقلاب صنعتی، نهادهای آموزشی و قوانین و مقررات مرتبط با آنها و قواعد عمومی در کارخانهها و ادارات باعث شدهاند که اغلب انسانها گوش به فرمان باشند و دست از خلاق بودن بردارند.
پایه های خلاقیت
خلاقیت بر پایه مفاهیمی استوار است. به عبارتی برای خلاق بودن باید این مفاهیم را به کار گرفت. عمده مفاهیمی که با خلاقیت گره خوردهاند عبارتند از:
- 1- تسلط بر یک رشته خاص؛ دانش، اساس خلاقیت است.
- 2- یادگیری انصباط، که بدون آن هیچ خلاقیتی پایدار نیست.
- 3- فراگیری یک شیوه تفکر، از جمله تفکر خلاق، تفکر تحلیلی و تفکر انتقادی.
- 4- تجربه، کاوش و تخیل برای به زیر سوال بردن آنچه که بدیهی میپنداریم.
- 5- ترکیب اطلاعات و ایدهها، که به پیدایش ایدهها و ابتکارات جدید منجر میشود.