مدیریت چیست؟
بسیاری از صاحبان سرمایه به دنبال یک اصول مدیریت در سازمان خود هستند تا بتوانند آن را به بالاترین درآمد ممکن برسانند. پس از ورود به بازار کار دیر یا زود متوجه می شوید که در هر حوزه ای، مدیریت اصلی اساسی و انکار ناپذیر است. به طوری که موفقیت و رشد سازمان مستقیما به عملکرد مدیران آن بستگی دارد. این موضوع به قدری اهمیت دارد که مدیریت به عنوان یک علم شناخته می شود، پس شما هم اگر به دنبال هدایت مجموعه خود هستید باید پایه های علم مدیریت را بشناسید. خوب است بدانید اصول مدیریت تنها برای مدیران نبوده و در هر زمینه و بخشی که فعالیت دارید، آگاهی از این اصول به یاری شما می آیند.
مدیریت یک علم است
مدیریت به عنوان یکی از فعالیت های اجتماعی بشر سابقه ای بس دیرینه دارد، اما آنچه به عنوان تاریخچه و سیر تحولات نظریه های سازمان و مدیریت بیان می گردد، مربوط به زمانی است که نظریه های مدیریت و سازمان پا به عرصه وجود نهادند و مدیریت به صورت رشته ای علمی در میان سایر رشته های علوم مطرح شد. بنابراین ذکر این مطلب که مدیریت در سال های پایانی قرن نوزدهم شکل گرفت، به معنای عدم وجود آن در اعصار پیشین نیست، همانطور که تا پیش از کشف قانون جاذبه توسط نیوتن، جاذبه وجود داشته است، اما از زمانی که نیوتون این نظریه را به اثبات رسانید، از دیدگاه تاریخی آغاز پیداش نظریه جاذبه محسوب می شود.
چند تعریف از مدیر و مدیریت
ایجاد محیطی مناسب و موثر برای کسانی که برای دستیابی به اهداف سازمان سخت تلاش می کنند. مدیریت یعنی بکار گرفتن هماهنگ علم و هنر در راستای رسیدن به هدف. مدیریت بدون علم و دانایی و بدون هنر و خلاقیت ناقص است. مدیر خوب کسی است که در هر شرایطی و با هر سختی در کسب و کار خود بتواند مدیریت کارکنان و زیردست های خود را در دست داشته باشد. مدیریت یعنی فعالیتی که دارای هدف باشد. علم یعنی دانستن و هنر یعنی توانستن. تصور عمیق ما از آینده خوب و موفق و پیدا کردن راه چاره برای رسیدن به اهداف را مدیریت می نامند. مدیریت به معنای تصمیم گیری برای کاری که قرار است انجام شود می باشد.
یک مدیر خوب و کارآمد شخصی خواهد بود که بتواند در هر شرایطی و با وجود تمام سختیهای کار اصلی خویش یعنی مدیریت زیردستان و کارکنان را به نحوه احسن انجام دهد. در تعریف مدیریت آماده است که مدیریت یعنی فعالیتی که دارای هدفی خاص و واحد باشد.
مدیر کسی که کار مدیریت را انجام می دهد، او محیطی مناسب برای کسانی که می توانند برای اهداف سازمان مفید باشند، فراهم می کند. در عمل، مدیریت ادغامی از دانش، هنر و خلاقیت است که در جهت اهداف سازمان از آن ها استفاده می کند. مدیری موثر است که بتواند در شرایط سخت زیردستان را با خود هماهنگ کند. تصمیمات یک مدیر شایسته بر اساس تفکر عمیق و آینده نگری است.
اصول پنجگانه مدیریت
- برنامه ریزی
- سازماندهی
- به کار گماردن
- رهبری
- کنترل
مروری بر اصول مدیریت
اصل اول مدیریت "برنامه ریزی"
صاحب نظران اصول متفاوتی را برای مدیریت در نظر گرفتهاند، این اصول گاه با یکدیگر هماهنگ و گاه با یکدیگر در تعارض میباشند. تنها اصلی که تمام صاحب نظران بر روی آن اتفاق نظر دارند، برنامه ریزی است. برنامه ریزی از جمله اصولی است که در صورت نبود آن در سازمان، ضربه جدی به بنیاد سازمان زده خواهد شد.
فرآیند برنامه ریزی شامل پیش بینی عملیاتهای سازمان و تعیین راه و روش برای رسیدن به اهداف آن سازمان میباشد. اگر سازمانی برنامه ریزی نداشته باشد در بهترین حالت، درگیر واکنش نشان دادن به اتفاقات روزمره و بحرانهای کوتاه مدت سازمان خواهد بود، در این صورت سازمان به هیچ محل مشخصی نمیرسد، در واقع اهدافی تعیین نکرده است که بخواهد به آن برسد.
مدیری که فاقد مهارت برنامه ریزی باشد، به سازمان آسیب زده و مانع از رشد آن می شود. با برنامه ریزی اهداف، مسیر اجرایی، روش و ابزار مورد نیاز مشخص است. در واقع وقتی مدیر برنامه ریزی داشته باشد با اتفاقات غیر مترقبه مواجه نمی شود. او در برخورد با بحران ها میداند به کدام سو باید حرکت کند و سلیقه شخصی را در کار دخالت نمی دهد.
اصل اول مدیریت "سازماندهی"
سازماندهی در واقع فعالیتی ضروری است که به کمک آن هدف های خرد شده سازمان را به وظایف کوچکتری تبدیل کرده و واحدها و افراد مختلف را برای انجام آن فعالیت ها بکار می گیریم. در سازماندهی لازم است مدیر، منابع سازمان از جمله منابع انسانی و ابزارآلات موجود در سازمان به نحوی شایسته به کار بگیرد تا بتواند اهداف تعیین شده در بخش برنامه ریزی را به نحوی شایسته و اصولی به انجام برساند.
اصل سوم مدیریت "به کار گماردن"
بکار گماردن یعنی استخدام و بکارگیری نیروی انسانی مناسب پست ها و مشاغل سازمانی که در مرحله سازماندهی تعریف شده اند. بدون داشتن نیروی انسانی خوب دستیابی به اهداف سازمانی کاری تقریبا محال است. پس یک مدیر باید بتواند نیروهایی کارآمد و مناسب هر شغل استخدام نماید. آنها را آموزش دهد و در نهایت بکار بگیرد.
این نیروهای انسانی هستند که آن فعالیت های سازماندهی شده و دسته بندی شده را به انجام می رسانند. و در نتیجه اهداف خرد شده بدست می آیند. و در نهایت اهداف سازمانی محقق می شوند. برای این منظور مدیر باید اصول استخدام نیروهای انسانی مناسب را به خوبی بیاموزد.
اصل چهارم مدیریت "رهبری"
رهبری را در یک تعریف کلی میتوان هنری دانست که باعث میشود افراد با رغبت، میل و انگیزه زیاد فعالیتهای درون سازمانی خود را به نحو شایستهای به انجام برسانند. یکی از ویژگیهای مورد نیاز رهبری، جذبه و شخصیت کاریزماتیک است. رهبری باید بتواند تاثیرگذاری درستی بر روی افراد داشته باشد. شخص مدیر باید بتواند پس از تفویض اختیار به کارکنان و نیروهای زیر دست، آنها را در مسیر رسیدن به اهداف سازمانی یاری و کمک کند.
وظیفه مدیر بعد از بکارگماردن نیروها و کارکنان مناسب هر شغل، هدایت و راهنمایی آنان در مسیر رسیدن به اهداف تعریف شده است. به طوری که آنان با عشق و علاقه فعالیت ها را به انجام برسانند و کم و کاستی در این بین وجود نداشته باشد. برای اینکار نیاز است که مدیر بتواند سطح انگیزه کارمندان را بالا نگه دارد. با انگیزه نگه داشتن کارمندان خود می تواند بعنوان یک وظیفه اصلی دیگر تعریف شود.
اصل پنجم مدیریت "کنترل"
هر چیزی که قابل کنترل و اندازه گیری نباشد، بازدهی کافی را هم نخواهد داشت. شخص مدیر با کنترل کردن میتواند، نسبت به انحرافات و مشکلات سازمان آگاهی یابد و در کمترین زمان ممکن نسبت به رفع آن اقدام کند. کنترل را میتوان یکی از ابزارهای کاربردی مدیران در تمام سطوح سازمانی از سرپرستی تا مراتب بالاتر دانست.
کنترل موثر یک الزام برای داشتن یک مدیریت موثر است. چرا که پیش بینی ها و برنامه های عملیاتی همواره با درصدی خطا توام هستند. کشف و اصلاح این خطاها از الزامات و وظایف اصلی مدیریت است و باید گفت بدون کنترل این امر امکان پذیر نیست.
یکی دیگر از کارکردهای کنترل این است که مدیر را از تغییرات محیطی آگاه می سازد همچنین از اثرات آن بر سازمان، کیفیت و کمیت کالاها، خدمات سازمان و … آگاهی می یابد. سازمان در صورت نداشتن یک سیستم کنترلی موثر و کارآمد نخواهد توانست به ماموریتهای خود به نحوه احسن عمل کند و همچنین سازمانی که نتواند سیستم کنترلی درستی را پیاده سازی کند علاوه بر هدر دادن منابع انسانی، در پیشبرد اهداف سازمانی خود با مشکلات متعددی روبه رو خواهد شد.
در نهایت باید گفت موارد فوق اصول پنجگانه مدیریت یا وظایف پنجگانه مدیریت بودند که تشریح شدند. ولی مدیر وظایف گسترده تری دارد و نمی توان به اینها بسنده کرد. در این راستا نیاز به آموزش مهارتهای مدیریتی دارد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن به انجام برساند و منافع خود و سازمان را کسب نماید.